ماه شوم_قسمت چهارده

عشق یک خون آشام

یک نفس خون آشام ....

 

کند سیمین درون آتش افتاد هیچ اتفاقی برایش نیفتاد،ولی

دستانش باز شد و موهای مشکیش به هوا رفت و کمی از زمین فاصله گرفت،جادو گر شروع

کرد به دور آتش چرخیدن و یک چیز هایی خواندن!وقتی کارش تمام شد گفت:ای دختر تو را

نفرین کردم نفرینی که تا ابدیت برای تو بچه هایت می ماند،اولین دختری که از خاندان

تو در ماه شوم به دنیا بیاد،این نفرین بر او از همه قوی تر است وحتی ممکن است

مردمان شهر خود را به این نفرین دچار کند!آتش خاموش شد و سیمین بر روی زمین افتاد

همه ی مردم به طرفش هجوم آوردند تا مطمئن شوند حال او خوب است!بعضی هم به دنبال

جادو گر و دخترش می گشتند ولی آن دو هرگز پیدا نشدند و سیمین ماند با این آینده ی

شومش!دوباره روز ها مثل اول شد همه سعی میکردند به قضیه توجه نکنند!گذشت و گذشت

سیمین ازدواج کرد با مردی از خاندان دیگر که از اتفاق های او خبر نداششت!سیمین

حامله شد همه ی روستا نگران بودند که چه می شود!ولی فرزند سیمین پسر  بود و در ماه شوم دنیا نیامد!سه سال گذشت و

سیمین دویاره حامله شد باز همه نگران!زمان ماه شوم که شوهر سیمین از خانه بیرون

مامای شهر را صدا کرد!ماما به سرعت به طرف خانه آنها رفت ولی به دخترش گفت که خبر

کند که بچه های آن ها دارد به دنیا می آید!همه مردم با ترس در میدان اصلی شهر جمع

شده بودند تا بفهمند بچه دختر است یا پسر!ماما بعد از به دنیا آوردن بچه به سرعت

به میدان آمد و خبر دختری را داد همه مردم به طرف خانه ی آنها هجوم آوردند،اما

قبلش پدر بچه !بچه را در آغوش کشیده بود و از خانه خارج شده بود!مردم به طرفش

میدویدند تا بچه را بکشندمرد به جنگل رسید و از پشتش میدید چه گونه روستایی ها هر

لحظه به او نزدیک تر میشوند!پدر مردی را دید که از جنگل بیرون می یامد به طرفش دوید

 

و ازش خواهش کرد که دخترش را نگه دارد ولی مرد قبول نمی کرد تا روستایان به طرف

مرد تیری شلیک کردند و مرد مرد!و دختر در دست آن مرد ماند او به دختر نگاه کرد و

یادش افتاد که زنش عاشق داشتن یک دختر است !پس به سرزمینی رفت که خیلی از آن جا

دور بود،به خانه رفت دختر را به زنش داد و زن اسم دختر را آتریسا گذاشت!سرم را

بالا آوردم و با تعجب به او نگاه کردم،او هم لبخندی زد و گفت:آره آتریسا اون دختر

تو بودی و آنها خانواده ی تو نبودند!اگر هیچ وقت این اتفاق ها نمی افتاد قرار بود

اسمت مهتاب باشد!قرار بود اونها در ماه شوم بعد یعنی روز تولدت به تو بگویند که

 

دخترشان نیستی ولی زن سهراب مرد!

ادامه دارد..........


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ماه شوم,
نوشته شده درپنج شنبه 29 اسفند 1392ساعت 20:30توسطaytena|


آخرين مطالب

Design By : Rihanna